عراقي غزل3
نوشته شده توسط : ☂☂☂ مرتضـــــی ☂☂☂
اين حادثه بين که زاد ما را
وين واقعه کاوفتاد ما را

آن يار، که در ميان جان است

بر گوشهء دل نهاد ما را

در خانهء ما نمي‌نهد پاي

از دست مگر بداد ما را؟

روزي به سلام يا پيامي

آن يار نکرد ياد ما را

دانست که در غميم بي او

از لطف نکرد شاد ما را

بر ما در لطف خود فرو بست

وز هجر دري گشاد ما را

خود مادر روزگار گويي

کز بهر فراق زاد ما را

اي کاش نزادي، اي عراقي

کز توست همه فساد ما را






:: موضوعات مرتبط: فخرالدين عراقي , ,
:: برچسب‌ها: عراقي غزل3 ,
:: بازدید از این مطلب : 94
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 21 خرداد 1390 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: